salam  . weblage jadidam  injust

www.lakewashington.persianblog.ir

in wordpress mano kosht  .

kiss

یکشنبه  دزد اومده بود خونه مون . فکر کن !چه جوری؟ خدا میدونه. تلویزیون و لپتاپ و دوربین جنیفر رو برده به اضافه طلاهای من  😦  great

هم این روزا و شبا تخونه نهام . همسایه ها هم هیچکدوم نیستن . دارم سکته میکنم از ترس . هرچند ادم لوزر و تنها و  منفوری مثل من بمیره بهتره .

تیوی هم مرتب برنامه قتل و دزدی و تجاوز نشون میده .

امروز با اتوبوس رفتم سرکار چون دیدم نمیتونم این همه پول پارگینگ خراب شده رو بدم . ز اتوبوس که پیاده شدم گم شدم و حالا بیا راه بیمارستان رو پیدا کن . بولشیت .

سرکار  پر از دخترهای چشم بادومی کوچولو کوچولو هست . یکیشون هم وقتی راه میره شکمشو میده جلو و  موهاشو  انقدر اتو میشکه که همش سوخته . به شدت احساس خوشتیپی و مدل بودن میکنه .

و من ازش متنفرم چون جایی هست که من دوست داشتم باشم و البته طبق معمول نیستم و نمیتونم باشم.

اصلا چه معنی داره من جایی باشم که دوست دارم و دلم میخواد؟ چه معنی داره من کارمو دوست داشته باشم ؟

این روزا از همه چی متنفرم .

دیروز کشف کردم که ب  سر ۴۹ سالگی ۳ تا بچه کوچولو  داره . اون موقعی که من شبها براش اشک میریختم و گریه میکردم داشت تو تخت خواب بچه درست میکرد .

ازش متنفرم چون  زندگی خوبی داره و من ندارم و هی بهش فکر میکنم . از کارن و ونسا متنفرم چون دلم میخواست جای اونا کار کنم و نمیتونم .

از دکتر ز متنفرم چون هیچ تلاشی نکرد که من تو کار قبلیم بمونم . از کریستال و دبی و رجینا و الیویا متنفرم چون جایی کار میکنن که امن رزو داشتم میموندم . و من اخراج شدم و اونا موندن

از همه متنفرم . از خودم متنفرم .