when the night falls loneliness calls

زیر دوش وقتی موهامو چنگ میزنم

وقتی دارم مریض ویزیت میکنم

وقتی دارم رانندگی میکنم

وقتی دارم تیوی میبینم

مرد جدید و همکار فرانسویش میان مثل یه ادامس میچسبن به ذهنم و اصلا جدا نمیشن.

دیروز اقای جراح بهم اس ام اس زد که بیاد منو ببینه .  گفتم نه ولم کن .  ولی رفتم .

ساعت ۱۰ شب لخت رو سینه  پشمالوش دراز کشیده بودم و دستاش کمرم و باسنمو ماساژ میداد

 گذاشت همه چی…..همه چی رو برای لحظه ای فراموش کنم

مرد جدید عزیزم ؟ بهترین مرد دنیا ! متاسفم . من نمیونم برگردم .

Maybe there’s no way we could feel each other’s pain

481806_468799176503757_2100358467_n 

خیلی اتفاقا افتاده

جمعه مرد جدید رو دیدم . برای داگی شیرینی و اسباب بازی خریدم. مرد جدید همونطور دوست داشتنی و زیبا و مهربون بود  …موهای قهوه ای و چشمای سبزش

گفت :  نینا برگرد خونه … قلبم از جاش داشت در میومد …هنوزم داره در میاد.

موهام و گردنمو بوسید . گریه کردم . گفتم تو منو از خونه بیرون کردی. من سعی کردم رابطه رو نگه دارم ولی نخواستی ….

گفت : تو دخترای منو دوست نداشتی .

 فهمیدم الان وضعیت مالیش اون قدر ها خوب نیست ….و اون زن فرانسوی که قرار بود ببرتش فرانسه و باهم زندگی کنن دیگه جوابشو نداده و همین باعث شده بهم بگه برگرد

مهم نیست. من دوستش دارم ….من میپرستمش . من فقط اونو میخواستم

اون تخت خوابی که یکسال باهم شر کردیم . اون مبل جلوی تیوی که سرمو میذاشتم رو پاش و تیوی میدیدم.  لباسای کثیفش که تو ماشین مینداختم . بالشش که بوی عرق میداد ….همش برای من قابل پرستشه

ولی حالا ….چقدر دیره ….خانواده ام چی میگن !  اگه بازم بیرونم کرد چی ؟  کاش زودتر میگفت ….چون الان دیگه نمیتونم برگردم

164965_10151713406803648_860951977_n

by the way :   همونطور که پیشبینی میکردم رفتم تو سطل اشغال فایل بیمارستان کودکان.

facking children hospital and bladder infection

بیمارستان کودکان بودم. ۳ ساعت اینترویو داشتم برای بخش قلب با دو گروه مختلف  .  چونه ام افتاد از بس براشون لکچر دادم .

فردا معلوم میشه که ایا از من خوششون اومده یا مثل بقیه منو انداختن تو سطل زباله فایلشون ( البته دیگه مهم نیس ) .

چند وقتی هست که سمت راست دلم درد میکنه . دوشنبه رفتم دکتر و اقای دکی لنگای نینا رو باز کرد و ازش  تست پاپ اسمیر گرفت . بعد هم از پایین سونوگرافی کرد و یه تست هم ادرار گرفت ( و البته کلی هم نینا رو ادوایز کرد که  خبر مرگت کاندوم استفاده کن )

اخرش معلوم شد چی ؟عفونت ادراری دارم . وقتی جراحه یک ساعت …..معلومه که ادم عفونت ادراری میگیره

امروز انتی بیوتیک هامو گرفتم ولی سمت راست دلم و کمرم و سمت راست باسنم از درد داره میترکه.

there’s air of silence in the bedroom and all around

Wednesday

ساعت ۵ بعد از ظهره . تازه از خواب بیدار شدم . سرم داه میترکه .

هوا هنوز روشنه و داره خبر طولانی شدن روزهارو میده . منتظر بهار نیستم . بهار های اینجا اصلا شبیه بهار نیست . نه از صدای پرستو ها خبری هست نه حال و هوای بهارو داره .  یه چیز مزخرفی تو مایه های سرما و روزهای طولانی تر

این  احساس پوچی و بی حوصلگی چرا ولم نمیکنه . من که قرصامو میخورم . چرا از همه چی متنفرم .

اس ام اس های اقای جراح میاد … دلم میخواد با چکش بزنم تو سرش . هنوز پهلو ها و پلویسم درد میکنه از دستش .  پسر انگلیسیه هم اس ام اس میده . دلم میخواد تمومش کنم . ازش خوشم نمیاد.

از هیچکس خوشم نمیاد.

هیچکس مرد جدید نمیشه . هیچکس مثل اون منو پرنسس صدا نمیکنه . مثل اون ازم مواظبت نمیکنه . مثل اون دستامو تو دستاش نمیگیره و منو مسافرت نمیبره                                ______________________________________________________

Monday

الان نشستم رو کاناپه جلوی تیوی .  کنارم جینفر نشسته . اون داره درس میخونه من دارم اپلیکیشن پر میکنم….

اه کی میشه این اپلیکیشن پر کردن های من تموم بشه.  

.پاییز دوست داشتنی ؟ چقدر تلخ بودی

nothing really lasts forever

نوشتنم نمیاد

چیزی هم برای گفتن ندارم .

پسر انگلیسیه بهم گفت که دوست ایرانیش ( یه دوست ایرانی به اسم رضا داره )

بهش گفته که تو برخورد با دخترای ایرانی مواظب باش چون دخترای ایرانی اویزونت میشن و دنبال پولت هستن

واقعا دست این هموطن ایرانی درد نکنه . هموطن یعنی این .

به خودم زحمت جواب دادن هم ندادم . فقط این جور وقتا بیشتر دلم برای مرد جدید تنگ میشه و بیشتر دلم میگیره

مرد جدید اصلا اینطوری نبود . خدایا ؟ چرا ازم گرفتیش ؟

بیمارستان بودم . خر تو خر بود . دو تا مریض مرد هیز لاشی داشتم . یه مریض کبدی که نفس نمیتونست بکشه . دو تا مریض دیابتی داشتم و یکی هم ادرار نمیتونست بکنه .

بالای همه اینا ساعت ۷ هم یه مریض ادمیت کردم .  داشتم غش میکردم

To get your face right out of mind ,To see the world through different eyes

 حالم بهتره . قرصای ضد دیوونگی مو هرروز میخورم  

گاهی فضولی مرد جدید رو تو فیس بوک میکنم که به شدت رو به راه و خوشحاله .  انگار که هیچوقت وجود نداشته ام.  و این باعث میشه بیشتر از خودم متنفر بشم .  ولی قرصای ضد دیوونگیم نجاتم میده تو این موقعیت ها.

 این چند روزه هم  بیمارستان بودم با کلی مریض بیشعور و البته طلبکار.

از اون نوع مریض هایی که مثلا با فحش و دعوا اپیدورال میخوان .بهش دادیم حالا میگه چرا اپیدورال بهم دادی!!

یا مثلا به خاطر دیابت  اومده و هر نطقی که براش کردم رو به تخم چپش حساب کرد .

 از نیک (اقای جراح)  اس ام اس های honey ,  sweetie …kitty cat…my little Persian princess  میاد و هی منو یاد اون هیکل پشمالوش میندازه که  نزدیک یک ساعت منو …..و نعره میزد و من چشمام ۴ تا شده بود

از کار و مصاحبه هیچ خبری نیست

این روزهایی که اف هستم بیشتر وقتا تو تخت میگذرونم و کتاب میخونم .

موهام چربه و حوصله حموم رفتن ندارم .

my little piece of heaven turns too dark

ساعت ۲ صبح :

خواب میدیم دخترای مرد جدید باهام خوبن . مرد جدید میاد. منو رو پاهاش میشونه و گردنماو میبوسه

میخواد بره مسافرت با دختراش ….منتظرم به منم بگه بیا بریم ولی نمیگه

 ۹ شب :

اقای جراح بین پاهام داره بالا پایین میره و لب هامو میمکه

خون بین پاهام و رون هامو پوشونده….. به مرد جدید فکر میکنم و بغض میکنم….

yes . I am playing victim

۴ بعد از ظهر  

جنیفر از صبح مثل مرده ها تو تختش افتاده. عصر زنگ خونه رو زدن . باز کردم . همون دختر مو طلایی تپله با یه دختر قد بلند دیگه بودن و سراغ جنیفر رو میگرفتن

 گفتم بیایید تو و جنیفر رو صدا کردم . از اتاقش مثل برج زهر مار اومد . من نشستم سر لپتاپم . مثل اینکه حالش بد شده بود و رفته بود بخش اورژانس .

none of my fucking business

 1  بعد از ظهر

امروز جلسه دوم مشاوره بود. از خنده مرده بودم . بذار بگم تو این یک ساعت چه کار کرد .

برام دو تا داستان خوند و یه شماره روانپزشک داد…. اره . همین .  دارم فکر میکنم کدوم خری پول میده به این مرد احمق. ( من سه جلسه مجانی دارم پس من نیستم)

نه میتونه نسخه بنویسیه نه میتونه ۴ کلمه راهنماییت کنه

فقط باید بشینی براش از خودت لکچر بدی و اون گوش بده !! واااا  خوب میرم با آینه حرف میزدم پولامم میذارم تو جیبم. نه اصلا میرم با رژینا حرف میزنم

When I scream there’s no reply , When I reach out there’s nothing to find

فنتسی نویسنده های خانوم ایرانی: یه زن با بکگراند فقیر و البته زیبا .

she is so poor but so beautiful and all rich guys want her love )

 

 خونریزی دارم در حد تیم ملی. هر نیم ساعت به نیم ساعت تمپانم و لباس زیرم  میشه خون خالی .

 بعد از سقط جنین اینطوری شدم . از اون شب بارونی ماه اکتبر که مرد جدید منو ترک کرد و من خونریزی میکردم و میکردم

اه گفتم مرد جدید؟   دیروز بهش اس ام اس دارم . به هوای نامه هام که اونجا میاد خواستم باهاش حرف بزنم

محلم نداد. گفت برو پیش روانشناس خودتو درمان کن ….

گریه کردم…

جنیفر  یه دستش سیگاره یه دستش مشروب ….داره با تلفن حرف میزنه.  شیشه آب جو رو از یخچال برمیدارم و سر میکشم. بهترین راه فراموشی 

بیرون بارون شدید میاد. از پنجره نگاه میکنم ….همه چی خیس و خاکستریه

Seems like nothing I say gets through

در یخچال رو باز میکنم .

چیزی توش نیست. خوب باز قسمت من یه اب میوه و یه شیر هست . قسمت جنیفر جز الکل  چیز دیگه ای نیست

نه هردو حس اشپزی داریم نه حس خرید کردن. شاید نه حس زندگی کردن…

جنیفر با سیگار و مشروبش ( گالون گالون میخوره ).…من با قرص هام….  با حس های مزخرمون میجنگیم  

مغزم در هم برهمه .  باز یه هفته چرت دیگه و انتظار

بیمارستان productive نیستم. رفتارم با  همه بده.  سوتی زیاد دادم . رئیس ها میدونن از اونج  متنفرم  و دارم سعی میکنم برم . 

این  خوب نیست

پنجشنبه رفتم پیش مشاوره  که  از طرف بیمارستان بهم دادن . مردک فقط بهم نگاه کرد و ازم میخواست از خودم بگم

»  افسرده ام , دوست پسرم در کونم زده و بیرونم کرده ., هیچ کدوم از رابطه هام درست و حسابی نیستن  , احساس تنهایی میکنم ,  از خودم بدم میاد , از خانواده ام بدم میاد ,  هدفی تو زندگی ندارم «

یک ساعت براش ور زدم….چونه ام خسته شد.

بهش گفتم »  چه شغل خسته کننده ای داری . هی باید به اه و اوه من گوش بدی نمیدونست چی بگه.
گفتم  حالا هر دفه قراره از خودم برات سخنرانی کنم ? 

چرته همش . دیگه نمیرم.  .خدایا منو برگردون خونه . خواهش میکنم.

مرد جدید بیا منو از اینجا ببر . بیا دنبالم .   no …Seems like nothing I say gets through

Where do broken hearts go ? Can they find their way home? Back to the open arms

You see, I haven’t been the same


Since that cold rainy October day


you said you needed space


But all I found was an empty place


And the only thing I learned


Is that I need you desperately

نرفتم بیمارستان امروز . چرا؟ چون حال نداشتم . به جاش رفتم دوتا مداد چشم خریدم. یکی مشکی یکی قهوه ای.

آی من ساده ام …آی ارایشم فقط یه کرم مرطوب کننده هست …آی من یه خط هم به صورتم نمیزنم و همینطوری همه هلاکمن …. آی من از لوازم ارایش و زنهایی که  سرتا پا رنگ هستن حالم بهم میخوره

نچچچ در مورد من صدق نمیکنه چون ؟ من بدون سیاه کردن چشمام زشتم