رفته بودم فروشگاه خرید ….موقع حساب کردن از کارت اعتباریم استفاده کردم
کشیره جلوی همه کارت اعتباریمو گرفت و گفت ایدی کارتتم نشون بده …بعد با دقت نگاه کرد که مطمئن بشه کارت خودمه
عوضی . انگار که من دزدم .. عقده هاشونو اینجوری تخلیه میکنن ( زنهای عقده ای . خدا یه چیزی دونسته که تو اسلام زن رو پهن مرد هم حساب نکرده )
صبح که بیدار میشم رو بالشی و رو تختی بوی تن مرد جدیدو میده ….کمی بوی عرق ….خوشم میاد . شبیه بوی تن بابامه . یه کمی . وقتی بچه بودم و تو رختخوابش میخوابیدم
الان جلوی تیوی نشستم یه چای لاته بزرگ هم دستمه . مرد جدید تازه از جیم اومده . داره اشپزی میکنه.
کلاس نرفتم . حوصله چرت و پرتای پتی و بچه های دیگه رو نداشتم .کنزی از اونجایی میگه که من قرار بود باشم . . هرکی با هیجان از دوره اش تعریف میکنه و ادم هی تو دلش باید بگه : who cares …who cares …
راستی پتی منو برای اینترنشیپ فرستاد . پیش یه دکتر المانی . وقتی رفتم اینترویوو شوکه شدم . جایی که منو فرستاد اصلا شبیه کلینیک یا بیمارستان نبود …شبیه این مطب های دکتر تو روستاهای ایران.
همش ۲ نفر ادم اونجا کار میکردن . ریکورد ها همش کاغذی بود . مشکل هم اینجاست که اصلا اونجا مریض نداره . دستش درد نکنه که برام بدترین رو انتخاب کرد .
اخه من خارجی بیشعور چه به جای خوب . از دوشنبه میرم اونجا .
مهم نیست . don’t give a damn shit . بذار جای خوباشو برای بقیه نگه داره …. نوش جونشون .
بگذریم .
تغذیه خواهرم : پفک . چیپس . شیرینی ….حالم داشت بهم میخورد . تازه میگفت : قرصای ویتامین نخور . ضرر داره .
اومدم خونه یه کم شیر و ماست و میوه خوردم و قرصای ویتامین انداختم . بیخود نیست خواهرم انقدر لاغره
و البته بیخود نیست من انقدر چاببی هستم ….