داشتم تو خیابون رانندگی میکردم . یه ماشین پلیس کنار ماشینم خیابون پشت چراغ قرمز بود
همین که وارد اتوبان شدم دیدم ماشین پلیسه مثل فرفره اومد پشت سرم و چراغ زد
خودمو زدم به اون راه و وارد اتوبان شدم و رفتم رو سرعت ۷۰ که دیدم پشت سرم اژیر کشید .
ماشینو زدم بغل اتوبان و شیشه ماشینو کشیدم پایین
یه پلیس هیکلی اومد کنار ماشینم . ۱۲۰ تا جریمه ام کرد به خاطر تب اکسپایر شده ماشینم .
البته قبل از اینکه جریمه مو بده دلداریم داد . بهم گفت نگران نباش . تو ریکورد رانندگیت نمیره . برو کورت و جریمه رو برات دراپ میکنن ….
رفتم کلاس تا ۴ عصر و بعدش هم رفتم بیوتی سالن برای خط چشم دائم .
کلی بی حس کننده به چشمام زد ولی داشتم از زور درد میمردم . تو دلم میگفتم : یعنی من چرا دارم این کارو با خودم میکنم ؟
تانیا که داشت برام خط چشم تتو میکرد گفت » 😦 beauty is pain
درسته ….متاسفانه …..اینو روز سمفونی که کفشای پاشنه دار پوشیده بودم هم فهمیدم …داشتم بیهوش میشدم تو اون کفشا .
روی تخت که خوابیدم بودم برای تتوی خط چشم سردم بود و گرسنه …..از همونجا دریم سوپ کردم با اون نون های مخصوص ….
کارم که تموم شد ….گرفتم سوپ داغ خریدم با نون های مخصوص مورد علاقه ام ….اومدم خونه ….سوپ رو خوردمو افتادم تو تخت و بیهوش شدم از خستگی
قرصامو میخورم ولی نمیدونم چرا احساس دپرسی دارم …..بیشتر به خاطر کلاس همیلتون هست . امتحان رو امروز دادم ….نمیدونم چی میشه …..ناراحتم ….
الان هم باید برم بیمارستان . خیلی غمگینم …خیلی ….بدتر از مریض ها حوصله اونایی که باهام کار میکنن رو ندارم ……خیلی دلم گرفته …..خیلی ..