با مرد جدید اشتی کردم .
دیروز که اومدم خونه تحویلش نگرفتم . یه راست رفتم تو اتاق خواب . داشت اشپزی میکرد . دخترش هم داشت اون سریال مزخرف پلیسی رو نگاه میکرد .
یه کم منتظر شد دید از من خبری نیست . خودش اومد تو اتاق خواب . از پشت بغلم کرد و گفت : ار یو اوکی ؟ تو دلم گفتم : زهرمار اوکی .
گفتم : ایم فاین . تنکس .
گفت : پس چرا ساکتی ؟ ( خودشو به خریت زده بود ) . نه زیاد نگاش میکردم نه زیاد جواب میدادم. نه شام خوردم نه رفتم تو پذیرایی کنار دخترش .
اخرش اقا لپتاپشو اورد تو اتاق خواب کنار من نشست و الکی با لپتاپش ور رفت
خلاصه اخر شب اشتی کردیم و یه کمی اخلاقم بهتر شد .
هرچند امروز صبح بهش ایمیل زدم دیدم هنوز یه خورده مثل گاو عصبانیه .وانمود میکنه ارومه و منطقی ولی قشنگ بخار از تک تک کلمات ایمیلش میزد بیرون
سیفون رو کشیدم روش . اگه خیلی ناراحتی برو با یکی همسن و سالت دوست بشو . دوست دختر جوون بی بچه میخوای ولی ازش انتظارات یه زن 50 ساله رو داری که 10 تا بچه بزرگ کرده
تا یه چیزی هم بهش میگی برمیگرده میگه : تو این کشور فلان چیز غلطه . فرهنگ ما اله و بله و تو باید یاد بگیری .
سیفون رو کشیدم رو خودت و فرهنگت .
من از اون ایرانی هایی نیستم که تا چشمم به اینا میخوره اینا رو خدا و فرشته و فضایی بدونم و شروع کنم به لیس زدن ماتحتشون .