6:10 pm :
مرد جدید بیا ؟ بیا منو ببر از اینجا . بیا با هاپویی . منو برگردون خونه ات . بذار از پشت اون پنجره بزرگ برگهای زرد رو ببینم ….بذار هاپویی رو ببرم برای قدم زدن . معذرت میخوام برای بار ۱۰۰م ….چرا منو نمیبخشی !!
به قول ترک ها : مازرتیم وار . اسابیم بن .
معلومه که درانک هستم ….چند تا شات زدم ؟ ۷ تا
چند وقته به مردن فکر میکنم . من نمیخوام برم بیمارستان …من نمیخوام ببینم مرد جدید با زن دیگه ای هست که هست ….من نمیخوام دوشنبه ها برم خونه مامان اینا ….فقط مرگ میتونه save my ass کنه
من من ؟ نمیونم چی بگم ! از همه متنفرم !!
11:00 am
صبح از خواب بیدار شدم برم دستشویی . جنیفر کون لخت با دوست پسرش در اتاق خوابشونو باز گذاشته بود .
گفتم : برم دستوشیی یا میخوای اول درو ببندی ؟ درو بست .
پاییز دوست داشتنی من ؟ این همه منتظرت بودم .اومدی و رفتی و من هیچی ازت نفهمیدم . ugh . روزگاری دارم که امیدوارم خدا به کسی تقدیمش نکنه
چی میشد یه دفه ای پاپولار میشدم . مثلا چی میشد مرد جدید و هاپو میومدن دنبالم و منو برمیگردوندن خونه ….هوم ؟ چی میشد ؟
یا مثلا چی میشد دکتر ب زنگ میزد و میگفت برگرد نینا !! هومممم ؟
چقدر افسرده ام . دلم میخواد یه سیلی تو صورت جنیفر بزنم