الان نوشت

چند قطره خونریزی دارم . امیدوارم بیشتر بشه . تند تند دستشویی چک میکنم . هنوز خیلی کمه. تنم هنوز بوی رختخواب اقای جراح رو میده . اونشب اصلا نتونستم بخوابم .

با پولی که بهم داد قسط ماشینم رو دادم و کمی خرید کردم
1.- خط چشم و لاک
2.دو شیشه قرص مولتی ویتامین
3.پیراهن قرمز کوتاه و تیشرت و بلیز
4.خمیر دندون و دئودرانت
5.خوش بو کننده لباس برای ماشین لباس شویی
6.دستمال مرطوب
7.شمع های عطری
8.خوراکی جات
9.دستمال توالت

صبح جنیفر رفت دانشگاه . بلند شدم کف حموم دستشویی رو برق انداختم . اشغالا رو بردم بیرون . لباسامو انداختم تو ماشین . اتاقمو مرتب کردم . با گربه همسایه بازی کردم

پسر روسی همسایه داره ماشینشو درست میکنه . پیراهنشو در اورده . منم از بنجره یواشکی دارم نگاش میکنم . I can’t help . sorry

هنوز به کار قبلیم فکر میکنم . مثل یه بچه ای که بعد از کلی التماس و ارزو براش عروسک مورد علاقه شو خریده باشن . ولی همین که میخواد باهاش بازی کنه ازش میگیرن و میدن به ادم دیگه .

سعی میکنم بهش فکر نمیکنم ولی نمیشه . قیافه اون زنهای اشغال میاد جلو چشمم . چقدر به من خندیدن و چقدر دلشون خنک شده

باید فراموش کنم . فکر کردن و غصه خوردن هیچ فایده ای نداره . برنامه کاریم جوریه که نمیشه باهاش کار دوم پیدا کرد . روزهای کاریم میچرخه . هیچ جوره نمیشه . گور باباش بابا.

**********************************************

چرا نمیاد ؟ پریومدم رو میگم . باید دیگه پیداش بشه .

سینه هام سنگین شده . درست مثل اون موقعی که حامله شده بودم

اخه چرا این کارو میکنی اقای جراح ؟ . منی که هفتم گرو هشتمه اگه حامله بشم چه خاکی تو سرم بریزم .

آآآآآآآآآآآ قراره مثبت باشم . بی خیال . حامله بشم میرم مثل دفه قبل سقط میکنم .

خدا سه چیزو از ادم نگیره    ; 1  حموم داغ ــ 2 خواب عمیق ــ 3  بستنی

قرصامو هرروز میخورم و حالم خیلی خیلی خیلی خیلی بهتره .

همچنان زندگی استیوپیدم ادامه داره و همچنان از کار جدیدم نهایت تنفر رو دارم و قبل از اینکه برم سر کار یه دل سیر گریه میکنم خنده

از نظر مالی هم حساب سیوینگ به ته کشید و پول اجاره این ماه رو ندارم و به زودی به خانه مامان اینا ( دیوونه خونه  ) نقل مکان میکنمهورا   . ولی اگه رفتم اونجا باید چند نوع قرص دیگه هم از دکترم بگیرم . چون خطر خودکشی و دیوانگی میاد به سراع ادم

بلخره زندگی بالا پایین داره و منم خسته شدم از شکایت کردن . اصلا گور بابای کار قبلیم و پول .

اینم بگم که کار قبلیم با اینکه خیلی دوستش داشتم ولی همش با یه مشت زن بیشعور اینسکیور که نگران دزدیده شدن کارشون بودن . کار کردن بین زن ها هم چیزی جز دردسر نیست . حداقل کار جدیدم فقط خودمم و یه پسر خوشتیپ پولدار که کنارم نشسته  .مژه

امروز قرار بود برم خونه دوست پسرم کریس که نرفتم و حالش گرفت . منم اهمیتی ندادم . گور باباش

میگفت کاش میومدی کمکم میکردی خونه مو مرتب میکردم . ( پررو . مگه من کلفتت هستم ؟ خونه خودته . خودت هم جمع و جور کن . )

عصری رفتم یه کم پیاده روی کنار خیابون ( کنار خیابون اصلی با یه تاپ بندی و شلوارک و موهای افشون  ). بعضی ماشینا فکر میکردن من فاحشه ام و برام بوق میزدنسبز

 

 داره بارون میاد

از پنجره نگاه میکنم کسی بیرون نیست . فقط بارونه که میباره . چقدر دلم گرفته . چقدر از خودم بدم میاد .

قرصای ضد افسردگی رو مرتب میخورم . حالم بهتر از قبله .

دیروز تا ۹ تو کلینیک بودم . یه MA بیشعور از خود راضی هم با من کار میکرد .

تازه ۱۵ دقیقه به پایان شیفتم مریض اومد . تا ببینم و معاینه کنم و دیسچارجش کنم شد ۹. جنازه ام رسید خونه.

تو اینه به خودم نگاه کردم قیافه ام شبیه اون روزایی شده بود که تازه تو بیمارستان کارمو شروع کرده بودم . ارایش پخش شده و موهای چرب و صورت وا رفته

صبح دلپیچه داشتم. بعد اینکه استفراغ کردم حالم بهتر شد. چقدر بدن انسان جالبه . خودش ضد درد تولید میکنه که باعث خواب میشه . لباسامو انداختم تو ماشین شسته بشه .شمع روشن کردم .و رفتم زیر پتو . تو هوای بارونی میچسبه .

فعلا دیگه چیزی ندارم بگم .  نازنین ؟ من پسوردتو ندارم . برام ایمیل کن لطفا

love you all        برام دعا کنین حالم خوب بشه

یه روز خسته کننده و طولانی

یه کار پیدا کردم . یه جایی مثل بخش اورژانس منتها کوچیکتر و هرنوع مریضی میاد .لبته با حقوق خیلی کم میشه گفت چندر غاز . و البته همش ۲۴ ساعت تو هفته

 مزخرفه ولی چاره ای ندارم . باید برم .

دکتری که باهاش بودم هم یه پسر ایرانی بود به اسم آرش. خوب توضیح میداد و یادم میداد ولی من هیچ انگیزه ای ندارم و نداشتم .

چقدر دلم برای کار قبلیم تو گوش و حلق و بینی تنگ شده . فکر کنم لیاقت داشتن یه کار خوب رو ندارم .

ای خدا چرا من همش باید بدبیاری بیارم ؟ چرا من باید اخراج میشدم؟ چی ازت کم میشد اگه نگهم میداشتی .

به کی بگم ؟ به کی بگم دردمو !

زندگی مزخرفه . حوصله هیچکس و هیچچی رو ندارم .

رفتنی خونه اقای بیزنس من همون کریس سوشی خریدم ماه ه ه ه

هرکاریش کردم …هر حیله ای متوسل شدم به سوشی لب نزد که نزد . گفتم مرد حسابی ؟ یه ذره امتحان کن اگه خوشت نیومد دیگه نخور.

گفت نمیخورم که نمیخورم .  سوشی رو خودم خوردم و واقعا خوشمزه بود . بی لیاقت

اینم یه عکس بهتر اقای بیزنس من تپل

chris

1818_1074929190249_9782_n

شب هم پیشش خوابیدم ولی ص ک س نداشتیم . قرار گذاشتیم هروقت همدیگرو بیشتر شناختیم اونوخ

گربه اش از خجالتم در اومد و رو سر و صورتم راه رفت و اذیت میکرد . یعنی میگفت : برو گمشو چرا جای منو گرفتی .

برای گربهه دارم سر وقت . یه جوری میذارم تو کاسه اش که دیگه طرفم نیاد

خونه جدیدشو بهم نشون داد .! بهترین نقطه شهر . بهترین اپارتانی که ارزومه . بهش گفتم یه زن برای این خونه لازمهمژه خنده.

دو روز دیگه تولدمه . یه ۳۲ ساله لوزر هورا ! نه کاری نه زندگی ….

whatever

تو بغل اقای جراح بودم که کریس صد بار تکست داد و تلفن زد و ایمل زد .  من جوابشو نمیدادم ولی ول کن نبود

are you ok ?

is everything ok ?

I am worried about you

where are you know?

is your phone died ?

دلم میخواست بگم عزیز دلم خفه میشی یا خفه ات کنم ؟ولی نگفتم .

اخر شب جواب تلفنشو دادم و گفتم مریض بودم و رفتم بیمارستان و موبایلم باطریش خالی شد و از این چرندیات که باور کنه .

شنیدن به حرف های اقای جراح به مراتب شیرین تره از حرف زدن با یه امریکایی احمق که حتی نمیدونه ایران تو کدوم قاره هست

با اقای جراح کلی مدیکال و پلیتیکال دیسکاشن داشتیم . حالا بیا این حرفا رو به کریس بزن .

هوا گرم شده و افتاب کلافه ام میکنه .

امروز یه اینترویو داشتم . بیشتر از یک ساعت رانندگی بود . بعد یه ساعت رانندگی منصرف شدم و دور زدم و اومدم خونه . گور باباش

خسته شدم از این همه رفتن و به نتیجه نرسیدن . از این همه دویدن … انگار نمیخواد تموم بشه .

اه گور بابای همه چی . دلم میخواد بمیرم .حدا چقدر راحت میشم از این همه استرس و ناامیدی و نگرانی .

 من یه حوصله صورتی رنگ داشتم چی شد؟

جنیفر گفت : ببخشید . جف حواسش نبود و حوله تورو استفاده کرد و منم انداختم تو ماشین تا بشورم

صبح هم از خواب بیدار شد انقدر شبش الکل خورده بود که حالت تهوع گرفت و رفت اتاقش افتاد خوابید تا شب. خنده  

ولی من یه دامن کوتاه چین دار قرمز پوشیدم با یه تیشرت قرمز و رفتم پیاده روی . هوا افتابی و گرمه.  عصر هم یه سر رفتم دیدن اقای بیزنس من همون کریس

بهم گفت : عزیزم اپارتمان من خیلی کوچیکه و جا برای دو نفر ادم نیست که بخوان با هم زندگی کنن ( میدونه من ارزومه تو اون اپارتمان و تو محله زیبا زندگی کنم واسه همین گربه رو دم حجله کشت )

ولی بعد تکست زد و گفت دارم یه اپارتمان بزرگتر پیدا میکنم . شاید اگه همدیگرو بیشتر شناختیم با هم زندگی کردیم. هوراdancing

بعدش هم رفتیم بیرون غذا خوردیم .

nina

اینم گربه هاش.

pishi2pishi3

 

همینا دیگه . دیگه چیزی ندارم بگم

الان ساعت ۱۰:۳۰ شبه . روی کاناپه کنار جنیفر و دوست پسرش ( جفری ) نشستم .

دوتایی مشروب میخورن و من هم مانند یه مادر مقدس چایی مینوشم و تایپ میکنم و البته به چرت و پرتاشون هراز گاهی گوش میدم .

جنیفر کاملا درانک میباشد . داریم گیم او ترونز نگاه میکنیم . جنیفر و جف دارن همدیگرو میبوسن . دیشب تا صبح صدای بالا پایین شدن تختخواب جنیفر میومد و من گوشی تو گوشم گذاشتم تا نشنوم و بتونم بخوابم .

لابد امشب هم همین برنامه هست what the fuck

به دکتر Z مسیج دادم و التماس کردم که منو برگردونه . گفتم : قول میدم از همه بهتر باشم .

گفت هر سوالی داری لطفا از منیجر بپرس نه از من . اه . نمیدونم چه کنم . هیچی کار نمیکنه . حتی التماس کردن .

رفتم یه میلک شیک وانیلی خریدم خوردم حالم بهتر شد . یه تی شرت و یه تاپ هم خریدم .

اقای business man نشسته الان تو بار میگه دوستاش دارن از من پرس و جو میکنن …میخواست بیاد خونه ام . گفتم : نمیخواد . بیزی هستم .

اوه خدای عزیزم ! ایا من کارمو از دست دادم تا بین این مردک ها هرزگی کنم ! خدایا منو برگردون سر کار .

دلم یه مسافرت خوب میخواد

دلم کارمو میخواد که برگردم

دلم یه اپارتمان خوب و قشنگ میخواد که با جنیفر شر نکنم

دلم کلی لباس جدید و لوازم ارایش و جواهرات میخواد

دلم شمع های عطری و تابلوهای نقاشی قشنگ میخواد

دلم کلی sugar daddy میخواد با ساپورت کامل

دلم موفقیت و تایید شدن و قدرت میخواد .

دلم میلک شیک وانیلی میخواد

دلم استخر با اب داغ میخواد .

دلم میخواد دو تا دستامو بندازم دور گردن دبی و هی فشار بدم . هی فشار بدم تا چشماش از حدقه در بیاد و زبونش از حلقومشنیشخند

dream on Nina   .اوکی . برمیگردیم به واقعیت تلخ خنده

دیروز از ماشین که پیاده شدم پام گیر کرد و افتادم زمین . صورتم رفتم تو گل . قیافه ام دیدنی بود . حوصله بلند شدن نداشتم . فکر کن

اینم اقای business man یا همون کریس .

IMAG0001

قیافه اش خنده دار  . من از امریکایی ها بدم میاد و نمیدونم چطور این تنفر رو پنهان کنم.  منو نشوند رو پاش . دلم مییختواست یه سیلی بزنم تو دهنش . ولی نزدم. مودب بودم . بوسم کرد و دستامو گرفت

دو تا گربه هم داره که از هردوتاشون متنفرم .

هردو جایی که اینترویو دادم فکر نمیکنم منو انتخاب کنن. دیگه حوصله دعا و نذر و نیاز ندارم .

پولهام داره ته میشه .

دیشب پیش اقای جراح بودم . اه چرا مثل این ندید بدید ها هی اقای جراح اقای جراح میکنم . همون نیکولای.

موقعی که رو س ی ن ه اش دراز کشیده بودم بهم قول یه مسافرت رو داد.  برگشتنی بهم یه چک دیگه داد . باهاش میتونم قسط این ماه ماشینمو بدم .

خدایا ؟ اخه هر ماه که نمیتونم با پول این و اون سر کنم . میتونم ؟ چه خاکی تو سرم بریزم ؟

دست از پا درازتر به دکتر Z مسیج دادم ولی اونم جوابمو نداد . دکتر z ؟ خواهش میکنم جوابمو بده . خواهش میکنم بگو برگرد . من کارمو دوست داشتم . بذار برگردم . هرکاری بخوای انجام میدم .

 بیرون داره بارون میاد . عین دل من که بارونیه

DSCI0491