صبح برای صبحانه نارنگی و توت فرنگی خوردم و از اون نون های بلوبری که خریدم چشم پوشی کردم
قرصای ضد افسردگی و ویتامین رو هم انداختم به امید یک اخلاق بهتر
از طرف کلینیک ب بهم تلفن کردن . یه دختره زنگ زد و گفت دکتر ب میگه پاپ اسمیرتو کی انجام دادی .
به دروغ گفتم نمیدونم .
گفت باید بیایی تست پاپ اسمیرتو بدی . گفتم باشه . ولی نمیرم
نمیتونم برم. من به ب گفتم باهات قهرم و دیگه نمیام پیشت .
خدایا خدایا حیف . چقدر چقدر چقدر ارزو داشتم میدیدمش .
دیشب با مرد جدید و دو تا دختراش رفتیم رستوران چینی . مثل یه خانواده بودیم با دو تا دختر شاد و شیطون . دختراش جیغ داد میکردن از هیجان.
دختر بزرگه اش یه بند حرف میزنه با یه لهجه شدید امریکایی که من هیچی ازش نمیفهمم . مرد جدید ازم میپرسه فهمیدی carmen چی گفت ؟
خندم میگیره . میگم نوچ
کنار اکواریوم نشسته بودیم …کلی ماهی های قشنگ توش بود و نیمو هم توش بود . تا حالا اون رستورن نرفته بودم . عالی بود . من و مرد جدید مشروب ابی رنگ خوردیم .
خیلی خوب بود …مثل یه خانواده ….چیزی که من هیچوقت احساس نکردم .
اومدیم خونه و سیزن دیگه گیم او ترونز رو دیدیدم . سگش هی دور و بر من میپلکید و باسنمو لیس میزد
سگشو بغل کردم ….بوسیدم …چقدر چقدر چقدر دوست داشتنی بود
انگار اونجا همه غم هام گم شد …ساعت ۱۰ اومدم خونه چون باید کارای درسی رو انجام میدادم
وسایلامو تقریبا پک کردم . کتابامو جمع کردم . اباژور هارو ورداشتم . پرینتر رو گذاشتم تو باکس . توپ ورزشی رو بادشو خالی کردم و گذاشتم تو جعبه اش
چند تا عروسک هامو و یه صندلی جلوی اپن و یکی از اباژورهامو که نو بودن رو گذاشتم بیرون تا اگه کسی میخواد ورش داره . فوری ورش داشتن و خیال من راحت شد .
امروز کلاس نرفتم . با سوشال ورک میتینگ داشتم . بعدش هم رفتم تتوی زیر چشمامو درست کردم و پررنگ ترش کردم .
خوشگل نشدم . ولی زیاد مهم نیست .