the security Of your loving arms Keeping me from harm

 امروز روز شکرگذاریه و همه جا تعطیله . به مرد جدید ایمیل زدم و تبریک گفتم . چی گفت ؟ نشست منو ادوایز کرد که :

always be kind to everyone and blah blah blah

لیاقت تبریک گفتن هم نداره . به جای تشکر نشسته منو ادوایز میکنه . باید بهش میگفتم : عزیزم تو سعی کن هیچوقت دروغگو نباشی !! ( البته نگفتم )

دیشب ساعت ۱۲ شب اومدم خونه . جنیفر هم خونه ایم یه پسر اورده بود . پسره برعکسه قبلیه خیلی کیوت بود با یه بدن ورزشکاری و هات و یه لبخند شیرین.

 با هم دست دادیم . بعد من رفتم بالا تو اتاقم .

پسره شب کنار جنیفر موند . نپرسیدم از جنیفر که ایا این پسره دوست پسرشه یا چی چی !! به من ربطی نداره .

اها بعد از ظهر دیروز هم دوش گرفتم و سرویس جواهرات قرمز رنگمو   انداختم و موهامو اتو کشیدم و چتری ریختم و یاعلی رفتم شام با همون پسر انگلیسیه

رفتیم یه رستوران سوپر های کلاس که تا حالا نرفته بودم. شامش عالی بود و مثل بقیه رستورانا انقدر پر نمیکردن که ادم مجبور بشه بشقابشو نیمه کاره ول کنه . مشروبش هم خیلی خوب بود . گارسونا و سرورها همه عالی بودن

بعدش هم رفتیم فیلم نگاه کردیم . طفلک پسره متوجه نشد موضوع فیلم چی بود . احتمالا تو دلش میگفت : what the fuck is that about ?

ولی من چون قسمت ۱ فیلم رو قبلا تو سینما دیده بودم برام میک سنس میکرد .

 پسره مودبیه . ۳۸ سالشه . برعکس دفه قبل از این پسره خیلی خوشم اومد . موقع راه رفتن دستامو گرفت و موقع خداحافظی منو بوسید  

وای خدای بزرگم . خدای عزیزم ؟نمیخوام هرسال با یکی دیت کنم و سال بعد بهم بزنم. لطفا کاری کن که کنار این مرد دیگه اروم بگیرم و بتونیم با هم باشیم . خدایا منو انقدر با این مرد و اون مرد ننداز ….  اگه نه از همین جا تمومش کن که برم دنبال زندگیم

الهی امین

راستی برای دوشنبه ممکنه یه مصاحبه کاری داشته باشم . خواهش میکنم برام دعا کنید . خواهش میکنم . خدای بزرگم کمکم کن .

Fuck the world

 

 رفتم استخر و جکوزی داخل مجتمعمون با یه بطری ابجو  .تو استخر ابروهای نخی مو برداشتم و کچلترش کردم . عکس توسط جنیفر هم خونه ایم گرفته شده

1391723_351113355034966_326295521_n

اومدم بیرون به تنم روغن زدم و موهامو برس کشیدم و صورتمو کرم مالی کردم و بقیه ابجو رو سرکشیدم

کون لق دکتر جانستون . کون لق ونجی و شریل و کل بیمارستان به خصوص دورا . اه یادم رفت . کون لق مرد جدید ….۱۰۰۰ بار کون لقش .

برو بابا . گور بابات.

چهارشنبه هم با پسر انگلیسیه میرم شام و فیلم  . yeah ….all done crying for you ass hole .

امروز اف هستم و بیمارستان نمیرم . دو تا کتاب خریدم بخونم . ماشینمو شستم و تمیز کردم . وسایل نقاشی هام همش رسیده و یکی از نقاشی هامو تموم کردم

 

I can laugh when my dreams fall apart at the seams

عجب یکشنبه تخمی بود  بخش کاردیولوژی بودم . یک بخش unfriendly با کلی پرستار و کمک پرستار روانی ( البته به جز یه پرستار مرد هات)  بقیه زن بودن و روانی .

سرپرستارشون منو کشته بود که میومد تو جمع دکتر ها وایمیستاد و گوش میکرد و چشمای چپشو  چپ تر میکرد و لب هاش قوس میداد که مثلا حالیشه …از خنده غش کرده بودم .

از صبح دعا میکردم بخش OB باشم. چند تا دعای دیگه هم کردم. ولی خدا هیچکدوم از دعاهای منو براورده نکرد که هیچ . برعکس هم بهم داد

دیروز دکتر جانستون هفته ش تموم شد و رفت تا سه ماه دیگه برگرده ( یا شایدم دیگه برنگرده )

داشتم باهاش حرف میزدم که ونجی و شریل گوشاشون شد در ماهیتابه و ونجی هی بهم گفت » نینا ال و بل که از کنار دکتر جانستون برم کنار . ( اخه نه اینکه دکتر جانستون خیلی جوونه و هاته و کیوته و زن و بچه نداره )  یکی نیست بگه اخه من اینو چیکار میخوام که انقدر نگرانید ؟

در هرحال شماره تلفنم رو دستمال توالت نوشتم  بهش دادم که اگه کسی رو میشناخت که به تخصص من نیاز داشت بهم خبر بده 

خندید گفت : ؟ is that your bussiness card ( تو دلم گفتم رو اب بخندی )

اخرش هم دستمال توالت رو میزش گذاشت  و رفت ( بیزنس کارت منو با خودش نبرد ) whatever . کون لق همشون.  

دیروز هم خیلی دلم میخواست برم پیش مرد جدید و شب اونجا بمونم ولی بازم فایده نداشت و استقبال نکرد . اسم من باید میشد سم .

الان اومدم خونه . جنیفر اتاقشه . فکر کنم خوابه . یه راست رفتم جلو میزتوالتم و موهامو برس کشیدم و روغن زدم…..موهام درد میکنه …آییی

اون پسر انگلیسیه اس ام اس داد که بریم شام و فیلم ….و من چی ؟ میگم نچچچچ

a smile from the vail

دیدمش .  مرد جدیدو میگم . بهم اس ام اس داد : برات یه بسته اومده و چند تا نامه . بعد از کار رفتم خونه اش تا بسته مو بگیرم . سگش رو من بپر بپر میکرد . دستای مرد جدیدو بوسیدم . صورتمو به صورتش مالوندم ….سینه شو بوسیدم ….موهاشو بو کشیدم ….سرمو گذاشتم رو سینه اش و بو کردمش ….

خدایا خیلی دوستش دارم . کاش ازم نمیگرفتیش .

 

Feel the earth move and then Hear my heart burst again

swedish-orthopedic-institute

دیروز 8  ساعت بخش جراحی کار کردم . بدک نبود .  خیلی بهتر از بیمارستانی بود که الان توش کار میکنم . ساعت ۴:۳۰ تموم کردم و رفتم لاکرم و لباسامو عوض کردم که بیام خونه

یکی از پرستارای اون جا بهم گفت : everyone loved you   دو ساعت تو ترافیک رانندگی کردم و جنازم  رسید خونه .

 جنیفر خونه بود . با همون شلوار مشکی و تاپ مشکیش

رفتم فوری دوش گرفتم . موهامو  خیس خیس بافتم و جلوشو چتری ریختم و رفتم با یکی از پسرای بخش  شام خوردیم و من چون شکمم خالی بود با یه درینک فوری چشمام چپ شد

یه دفه ای درینکم از دست افتاد و نصفه تاپ مشکیم  شد raspberry martini . من یه پیتزا رو کامل خوردم از بس گشنه ام بود چون تمام روز که بخش جراحی بودم فقط یه کافی شکلاتی خورده بودم .

بعدش هم رفتیم بار و درینک خوردیم و یه کم بولینگ بازی کردیم . البته من زیاد دریک نخوردم  و بولینگ رو هم ۱۲ به ۲ باختم .

 اینجا  اگه مست باشی و رانندگی کنی جریمه سنگین داره و ممکنه حتی بری زندان و من حواسم هست شرایطمو از اینی که هستم بدتر نکنم

ساعت ۱۰:۳۰ شب  چشمام داشت میرفت . پسره اینگلیسیه و دیگه ملتو کشت با این اینگلیسی بودنش …( ای من چایی اینگلیسی دوست دارم . ای ما تو اینگلیس الیم و بلیم )

البته مثل اینگلیسی ها مودب و طبق اداب و اخلاق رفتار میکنه .

سوار اسانسور شدیم و اومدیم پارکینگ  که هر کی سوار ماشینش بشه و بره دنبال زندگیش . یه دفه پسره گفت : نینا من تمام شب دارم میمیرم که ببوسمت  .  چشمام شد ۴ تا .what the hell !

ساعت ۱۱ شب رسیدم خونه . جنیفر هنوز بیدار بود . گفت فکر کردم با پسره رفتی خوابیدی یا رفتی خونه MATT

گفتم : نچچچچچ .

یه راست افتادم تو تخت و بیهوش تا امروز صبح …..

The scars of your love, they leave me breathless

سرم درد میکنه مثل کسی که هنگ اور کرده باشه .  تلفنم  از همه اس ام اس میاد به غیر از مرد جدید . دلم براش تنگ شده . برای اون موهای قهوه ای رنگش ….چشمای سبزش که یکیش انگار چپ بود …. مژه های بلندش ….بوی بالشش که صبح ها وقتی میرفت سرکار بغلش میکردم

دلم برای زندگی کردن باهات  تنگ شده بهترین مرد دنیا.

..how i wish you were here with me , in my bed , holding my hands ….but now you gone and i am lonely again

36953_108145895902422_7761277_n

580886_419188101464865_472128525_n

There’s a fire starting in my heart

نشستم رو دستشویی …..خون از بین پاهام  میاد پایین تا رون پایین ….

در همون حال میذارم خون ها بره اینه جلو صورتمه و دارم ابروهای باریکمو  باریکتر میکنم ….   اصلا همشونو میکنم

به مرد جدید فکر میکنم . روز چهارشنبه هفته پیش  بعد از کشیدن وید و مشروب …..تک تک انگشتام پوستشو حس میکرد ….لبهام روی سینه اش کشیده میشد

دو بار تو تخت باهاش به ارگاسم رسیدم ….

راستی ؟ الان داره چیکار میکنه ؟ حتما با اکسش حرف میزنه ….اصلا به من چه . مگه مهمه  از این به بعد ؟  چهارشنبه فهمیدم خیلی وقت بوده تو قلبش جایی نداشتم     I am done …all done

شاید اونقدر ها هم دوستش نداشتم  ولی میدونم زندگی کردن باهاش رو دوست داشتم .

با اینکه جنیفر هم مثل خودم دختره ولی هنوز خجالت میکشم نوار بهداشتی و تمپاکس های خونی مو بندازم تو سطل دستشویی و اون ببینه

میپیچمشون تو صد تا دستمال توالت و میارم تو اتاق خودم  تا معلوم نشه پریودم  ( به دلیل رفتار های قشنگ خانواده ام در نوجوانی که پریود میشدم )

جنیفر هنوز تو اتاقش خوابیده .

صبح  زود رفتم بیمارستان . به طرز معجزه اسایی بهم افر شد که برم خونه و من صد البته قبول کردم  .

تو راه رفتم استارباکس و  یه لیوان بزرگ چایی شکلاتی برای خودم خریدم . اومدم خونه و رفتم زیر پتو …..

خواب دکتر جانستون رو میدیدم  چشمای ابی رنگ و عینک و موهای جو گندمی .

safekidscheck

 

We need each other To have, to hold

 بیمارستانم . دکتر جانستون اومد تو اتاق تیم . …بری همون لحظه از پشت میزش بلند شد و اومد تو اتاق تیم و بهم نگاه کرد . از نگاهش خوندم چی تو فکرشه .

جماعت بیکار خاله زنک. خوشم میاد دیگه محلش نمیدم . موقعی که همه رفتن بیرون به دکتر جانستون گفتم که با Matt  برک اپ کردم . بهش از دپرسیم گفتم..از گریه های شبونه ام

دو بار با چشمای ابیش از پشت عینکش به چشمام نگاه کرد . سعی کردم نگاش نکنم . فکر کرد دارم گریه میکنم چون دماغ عمل شده لامصب هنوز بی حسی داره  ( بعد از ۹ سال )  . بهم گفت : let me know how you doing  لپام قرمز شد.

 نمیدونم  بری فهمید که دارم باهاش حرف میزنم یا نه . خانوم ک متوجه شد چون دم در PCN اومد و نگامون کرد. با بری حرف نمیزنم .با خانوم  ک هم ای کمی ولی نه مثل قبل. حوصله هیچکس رو ندارم. اوهوم اوهوم لایف ایز سو فان 

 اومدم خونه دیدم همون پسره استیو خونمون هست . سلام کردیم . جنیفر شام درست کرده بود . گفت بیا پایین شام بخور. گفتم گرسنه نیستم . دوش گرفتم و یه راست تو تخت رفتم و کپیدم .  بیدار شدم احساس کردم مثانه ام درد میکنه. الان هم دستشویی میرم مثانه ام درد میگیره . امیدوارم عفونت ادراری نگرفته باشم

I am Shorter of breath and one day closer to death

دیشب رفتم  پیش مرد جدید .

یه دامن صورتی بلند پوشیدم و یه تیشرت سفید نازک . مشروب خوردیم و وید کشیدیم . شب گیج و مست بودم . بغلم کرد و برد تو تخت خوابوند . گفت خودش هم ۱۰ دقیقه دیگه میاد . ولی نیومد

 نصفه های شب دیدم تو تخت نیست . بالشش هم نبود . از اتاق رفتم بیرون . دیدم رو مبل خوابیده . داشتم تو حال راه میرفتم که گفت : نینا حالت خوبه ؟ رفتم پیشش زیر پتو .

روی کاناپه با اینکه جا نبود ولی خودمو کنارش جا دادم …پاهاشو انداخت دورم و ۱ ساعت خوابیدم تا  موبایلش زنگ زد و وقت بیدار شدنش بود

صبح که بیدار شدم برم خونه دفترچه خاطراتشو پیدا کردمنامه عاشقانه دوست دختر سابقش بود ….و بعد نوشته های خودش در مورد دوست دختر سابقش که عاشقش بود و هست .

رفتم لباساشو بو کشیدم . همون بوی ته مونده بدنش …. دلم میخواست زیر پیراهنیشو میاوردم خونه . شب میتونستم باهاش بخوابم ولی این کارو نکردم

رفتم یه مصاحبه دیگه . باز یه عالمه فرم پر کن . همش بی سر و ته و اخرش هیچی . این دفه ۴ مه که این فرم های مسخره رو پر میکنم با ۲۰۰ هزار امضا و کاغذ بازی .

خدایا چرا اذیت میکنی اخه ؟ اگه نمیشه دیگه چرا منو هی اینور و اونور میکشی !  دلت برام نمیسوزه . من خسته شدم . حالم خوب نیست . چرا اینجوری میکنی با من ! اگه کاری کردم یا اگه جوری هستم که خوشایندت نیست منو ببخش ..خواهش میکنم انقدر اذیت نکن ….کم حال منو بگیر . خواهش میکنم

 

 

ease my pain And get me on my feet again

رفتم حموم  اندازه یه مشت موی قهوه ای  نازک از تو وان کشیدم بیرون ( موهای هم خونه ایمه ) خوب هرکی که تغذیه اش فقط مشروب و سیگار باشه حتما هم موهاش میریزه.

داشتم نقاشی میکشیدم . جنیفر اومد دم در اتاقم وایساد گفت بیا پایین تیوی ببین . رفتم  یه chocolate chi latte برای خودم درست کردم و ریختم تو ماگم . نشستم رو مبل جلوی تیوی و داشتم کتاب میخوندم و اروم اروم  فنجونمو لب میزدم

جنیفر هم  تالاپی اومد رو مبل کنار من نشست  و به پاهای لاک زده ام خیره شد ( خوشم نمیاد کون به کون یه دختر بشینم ) یه ذره خودمو جمع و جور کردم  .سعی کردم کتابمو بخونم ولی مدام حرف میزد. از هر ۱۰ تا حرفی که باهام میزد ۸ تاش کلمات  fuck و  whatever  بود ( مدل حرف زدن دخترای امریکایی )

دلم نمیخواد باهاش صمیمی بشم . دلم نمیخواد با هیچکی صمیمی بشم . دلم نمیخواد کنارم بشینه . دلم نمیخواد  حرف بزنه . دلم نمیخواد ادوایز کنم وقتی خودم هیچی نمیدونم ….دلم نمیخواد . دلم نمیخواد . دلم میخواد تنها باشم .

قرار بود برم پیش مرد جدید . اماده شدم و چشمامو یکی یه من ریمل مالیدم و موهامو بافتم . همین که میخواستم برم گفت : عزیزم دخترم کارمن اینجاست . نگار حالمو کرده باشن تو شیشه . از دخترش خوشم نمیاد . اصلا دعوا و جدایی ما سر دختراش بودن .

از اونجایی که قرار داد بسته بودم خبری نشد .

whatever