هرکاری هرکاری میکنم نمیتونم مثبت باشم .
هرکاری میکنم از کارم خوشم بیاد نمیشه . هرکاری کردم از دوست پسر جدید اقای بیزنس من خوشم بیاد نشد .هرکاری میکنم که دیگه به اون کار قبلیم که اخراج شدم فکر نکنم نمیشه

تو کار قبلیم که بودم هیچی نداشتم ولی انگیزه و هدف داشتم . الان همونشم ندارم .

زندگی کسل کننده ای دارم . کاش میمردم .

مرد جدید همون دوست پسر سابق بهم میگه بیا اینجا و دوست دارم و ال و بل.   گور بابات بابا . ولم کن .

مردک هرزه بعد از من نتونست کسی رو پیدا کنه و اونایی که پیدا کرد ضایعش کردن و رفتن حالا باز برگشته به من که بیا و ال و بل.  اون موقعی که تو خونه اش داشتم وسایلمو جمع میکردم و گریه میکردم و اقا راحت نشسته بود داشت شام میخورد فکر اینجاشو نکرده بود که ممکنه اینجوری تنها بشه .خنده

tuned off ام کرده و دیگه حتی چندشم میگیره وقتی بهم دست میزنه .

امروز آف هستم . خوابم نمیاد ولی نای بلند شدن از تختخواب رو ندارم . جنیفر دیشب خونه نیومد . اون موقعی که برای دکتر ز کار میکردم چرا انقدر سرحال و خوشحال بودم ؟ چرا کلی انگیزه داشتم ؟

چرا الان هیچی رو دوست ندارم و انگیزه ندارم . چرا به طرز وحشتناکی شکسته شدم و از قیافه افتادم ؟ .البته مهم نیست ها ؟

حالا اون موقع که شکسته نبودم چی شد مثلا ؟ ب ضایعم نکرد ؟خنده دوست پسرم با تیپا منو ننداخت بیرون ؟ زندگی خوبی داشتم ؟

screw you B . screw you and your entire fucking practice .  i don’t want you anymore

گور بابای همه چی .این هفته اخرین هفته ای هست که تو این کلینیک کار میکنم

از هفته دیگه میرم کلینیک تو شعبه شرقی این شهر و با یه مشت زنیکه عوضی کار میکنم . لنگه همونا تو کار قبلیم که باعث شدن اخراج بشم هورا. منیجرم هم یه زن خواهد بود که جوری باهات حرف میزنه انگار که یه ادم استیوپید هستی و هیچی حالیت نیست.

I guess that’s what it is و شکایت کردن چیزی رو درست نمیکنه .

بگذریم . بهتره قرصای ضد افسردگی مو بندازم . شاید حالم بهتر بشه

دیروز دوست پسر جنیفر ( جف ) از صبح تا شب خونمون بود و روی کاناپه تلپ شده بود داشت تیوی میدید.

سبد لباسای کثیفمو گرفته بودم زیر بغلم و داشتم مینداختم تو ماشین که دیدم اقا داره زیرزیرکی نگام میکنه.منتظر   گفتم پدر سگ چرا نگام میکنی ؟  شوخی کردم . اخه مگه وحشی ام این کارارو بکنم !!

مانند یه دختر معصوم به تخمکم هم حساب نکردم و سرمو انداختم پایین و کارای لباس شویی و اتو کردنم رو به پایان رسوندم و یه چایی هم برای خودم ریختم و برای فردام هم ساندویچ درست کردم oh go on.

بعد از ظهر یه پیراهن دکلته ابی سرمه ای پوشیدم و موهامو دنب اسبی کردم و اقای بیزنس من همون کریس از سر کارش اومد و منو برداشت برد شام بیرون .

اقا خان تیپ رسمی زده بود . رفتیم یه رستوران جدید ولی زیاد سرویسش خوب نبود .کریس رو شاخ کردم که انعام نده . هی اون میگفت اخه زشته . من میگفتم اخه عزیز من ؟ سرویس شون بد بود . چرا باید الکی انعام بدی ؟

شب هم اومد خونه و یکی از کارامو درست کرد و رفت . البته یکمی هم وید کشیدیم . جنیفر میگفت هنوز بهت حلقه ازدواج نداده ? گفتم نچچچ

فعلا همینا . ۲ هفته دیگه کارم تو کلینیک جدید شروع میشه و از الان عذا گرفتم

دفه قبل چی گفتم ؟  گفتم اگه اون دختر بچه باز برنگرده کلینیک و خودشو به مریضی نزنه اسممو عوض میکنم .  نگفتم ؟

جمعه خانوم دختربچه بازم اومد . میگه : امروز گوشم درد میکنه . اصلا نمیشنوم .  

یه نوع اختلال روانی وجود داره که توش شخص مرتب به خوش صدمه میزنه یا خودشو به مریضی میزنه تا  بتونه بره دکتر و بیمارستان و مورد توجه و مراقبت قرار بگیره

اینم به نظرم همین munchausen syndrome رو داره .

چند روز پیش رفتم ارایشگاه و موهامو مدل دادم  . بعد هم رفتم یه جفت گوشواره با نگین زرد خریدم و البته کمی لوازم ارایش.  دو تا ست ش و ر ت و سوتین هم خریدم . وقتی اومدم خونه تا ش و ر ت ها  امتحان  کنم دیدم از باسنم بالا نمیره و کوچیکه .خنده

هم خونه ایم جنیفر امتحان بردشو پاس نکرد و از صبح تا شب به زمین و زمان فحش میداد ولی الان بهتره .

رئیسم منو یه یه کلینیک دیگه منتقل کرد . یه جا پر زنیکه و هورمون های زنانه که خفه ات میکنن  سبز. لعنتی . متنفرم از اون کلینیک .هرچی هم به رئیسم ایمل دادم که منو اینجا نگه داره به تخمکش هم حساب نکرد.

تنها انگیزه ام کار کردن با جاستین بودی که اونم دود شد رفت هوا . گور باباشون بابا . به جهنم .

تمام بدنم درد میکنه . دیشب تو بغل اقای جراح از خجالتش در اومدم . کاش یه شوهری مثل اقای جراح داشتمقلب .

this pain I’m going through

از وقتی که خواهرم بهم گفته چین و چروک داری و کسی نمیگیرتت احساس زشتی بیشتری دارم.  نمیدونم .I just feel like a shit .ناراحت

به نظافتم هم نمیرسم . اصلا دیگه برام مهم نیست . انگیزه ندارم .

دیروز که رفتم کلینیک حموم نکرده بودم . بوی عرق میدادم . لباسم کثیف بود . موهام چرب بود . ارایشم ریخته بود تو صورتم .

از شانس منیجرم هم اومد برام لکچر داد . خیلی احساس بدی داشتم جلوش .

 منیجرم  میز منو عوض کرد و برد یه جایی که اصلا نمیخوام باشم . یعنی منو از دکتر های دیگه جدا کرد و انداخت یه جای تنها

ملیسارو به شام دعوت کرد و داشت با ملیسا حرف میزد . من اومدم سر میزم که دفترمو بردارم . یه جوری نگاه کرد انگار که یه موجود مزاحمم .

خندهI just feel like a shit

دم به دقیقه هم میگفت I am happily married man ا. یعنی به شدت خوشبخت و ال و بله و خانواده اش هی داره بزرگتر میشه

چاره ای نیست . گور بابای همه شون . خسته ام . خیلی خسته . تغذیه ام خوب نیست . همش با بیسکوییت و قهوه زنده ام . دیروز تا ۹ شب کلینیک بودم . تمام روز فقط یه لیوان قهوه خودمو نگه داشته بودم.

همون دختر بچه هه که تعریفشو کردم ؟ دیروز هم اومد . دختر بچه عزیز شرمنده که انقدر بهت گیر دادم . حلالم کن . دپرسم و چاره ای ندارم جز بدگویی.

دیروز زنگ زدم به دختر بچه ( خانوم هات و تو قیافه ) بهش گفتم نتیجه ازمایشات نرماله . بهم میگه : امکان نداره نتیچه ازمایشام نرمال باشه . من حتما بیماری مقاربتی دارم ( بیماری مقاربتی بهش قول داده که همیشه باهاش باشه هورا) !!

بدو بدو اومد کلینیک . این دفه یه سگ هم با خودش اورده بود . شلوارک و جوراب شلواری تور توری پوشیده بود و حسابی به خودش رسیده بود . متاسفانه باز جاستین نبود و تیرش به سنگ خورد .

دوباره ازش pelvic exam گرفتم و ازمایش خون براش نوشتم . بهش میگم : پاپ اسمیرتو دادی ؟  میگه اره . من سرطان سرویکس دارم . گفتم کی بهت گفته ؟ میگه خودم تشخیص دادم !

خلاصه که ردش کردم رفت . اگه باز نیومد و تقاضای پلویک اگزم نکرد اسممو عوض میکنم .

تبخال تناسلی داره . نه کار میکنه . نه درس میخونه . کار ایشون فقط ص کس داشتن و رفتن به دکتر و گفتن داستان های س ک صی هست و البته خودشو ویکتیم نشون دادن .

امروز اف هستم . تو تختخواب نشستم . نای بلند شدن و بیرون رفتن ندارم . زندگی به شدت کسل کننده میگذره  . میخواستم برم ارایشگاه موهامو لایه لایه کنم ولی اونم حوصله ندارم . وات اور .

هم خونه ایم جنیفر بلخره دانشگاهشو تموم کرد و یه لشکر ادم راحت شدیم .

دیدیید این وبلاگ نویسایی که تا میرن یه بیمارستانی چیزی کار میکنن هی میشننن داستانای مریضا رو میگن ! انگار که خیلی حالیشونه و به شدت توهم اسمارت بودن میزنن ! حالا شده جریان منخنده

همون دختر بچه ای که به خاطر س ک ص زیاد اومده بود کلینیک امروز هم با دوست پسرش اومد .

یه شورتک پوشیده بود و عینک افتابیشو به هیچ وج در نمیاورد . به شدت حال و هوای کول بودن بهش دست داده بود و قیافه حق به جانب گرفته بود .

البته به خاطر جاستین خوشتیپ کرده بود . فکر میکرد جاستین امروز هم تو کلینیک هست که از بخت بدش نبود .

خلاصه که این دفه دوست پسرشو ویزیت کردم . روی التش ورم شدید داشت و اونم هرپس ( تبخال تناسلی ) تشخیص دادم .

اهان اینم بگم که داشتم پسره رو معاینه میکردم که یهو دختره وسط کار من پرید گفت : مورد تجاوز قرار گرفته و بهتره من تو کله ام در موردش قضاوت بیجا نکنم .

من : آآآآآآآآآ !! ( مثلا این حرف وسط معایه دوست پسرت چه ربطی داشت ؟ ایا من باید الان برات دل بسوزونم ؟ قهقهه)

تو این کشور این قضیه تجاوز شده مد روز . انقدر نشستن فیلم ساختن دیگه الان شده نشانه کول بودن . خوشم نمیاد از مردم این کشور . با اینکه یه کشور قدرتمند و پیشرفته ست ولی مردم ابلهی داره .

چی داشتم میگفتم ؟ اهان .

یه مریضی داشتم مننژیت داشت . فوری فرستادمش اورژانس بیمارستان .  یه اقای وکیل اومد که رگ آرتری شو بریده بود. خبر مرگم مگه میتونستم این خونریزیشو بند بیارم ؟ سر دو تا مرد رو هم بخیه زدم . ساعت ۹ جنازه ام کلینیک رو ترک کرد.

مرد جدید بهم اس ام اس زد که بیا پیش من بخواب امشب . جدی ؟خنده

میگم مردم این کشور ابله هستن . اینم یکیش . اخه یکی نیست بگه ابله بیشعور ؟ مثل اینکه یادت رفته منو از خونه انداختی بیرون و گفتی به درد هم نمیخوریم . مردک عوضی هرزه .

راستی چقدر دلم برای ب تنگ شده . حیف که ارزوی دیدنشو به گور خواهم برد .

حموم دستشویمون دو تا در داره و یه درش از اتاق جنیفر باز میشه

دیروز جنیفر دوست پسرشو ( یکی از دوست پسرهاشو ) شب اورده بود خونه . بعد در دستشویی که از طرف اتاق خواب خودشه رو نیمه باز مونده بود .

منم بی خیر از همه جا رفتم دستشویی . دیدم جنیفر و دوست پسرش غرق در اغوش هم خوابن .

منم دیگه بی خیال همونجا کشیدم پایین و جیش کردم . امیدوارم اگه دیده باشن زیارتشون قبول باشه .

دقیقا روبه روی کلینیکی که کار میکنم یه استریپ کلاب هست و عصر که میام بیرون سوار ماشینم بشم فاحشه ها و دزد ها و قاچاق چی ها دور تا دور کلینیک مشغول خوش و بش هستن با هم .

فقط دلخوشیم به یه استارباکسی نرسیده به کلینیک هست .

امروزم یه دختر بچه اومد کلینیک بهم گفت به خاطر ص ک س زیاد واژنش درد میکنه . موهاشو بنفش و ابی و سبز کرده بود و سر تا پاش تتو بود

ازش pelvic exam گرفتم . هرپس داشت ( تبخال تناسلی )

من هم که ر ی د م . موقعی که داشتم پلویک اگزم از دختره میگرفتم تیوب هارو قاطی کرده بودم . نمیدونستم کدوم سواب رو تو کدوم تیوب بذارم . عین دیوانه ها .

جاستین میخواست بگیره کتکم بزنه . وای خدایا . من چه خاکی تو سرم بریزم . میترسم از این کار هم اخراجم کنن . ابروم رفته . دلم میخواد گریه کنم

خودمم باید برم دکترم . ولی کارت بیمه ام نمیومد . باید کنسل کنم .

رئیسم بهم گفت : خیلی نامرتب و unprofessional هستی .

میخواستم زمین دهن باز کنه و برم توش از خجالت خنده. موهای من حالت دار و پفی هست . هرچی دنب اسبی میکنم و جلوشو هم تل میزنم باز از اطراف میریزه تو چشمم  .  سنجاق هم نمیتونم بزنم چون بهم نمیاد . روغن هم نمیزنم چون چرب میشه . هرروز هم نمیتونم لختش کنم چون موهام میسوزه .

من چه خاکی سرم کنم ؟ برم کله ام رو بتراشم ؟

خواهر متلک گو این بار زد به هدف . میگفت : صورتت چروک پیدا کرده . وایسا ببین کی میاد بگیرتت و پوزخند حال به هم زدنش .

زیاد برام مهم نیستا ولی این حرفش مود افسرده ام رو افسرده تر کرد . زنک دیوانه .عین بچه ها وایساده بود بلا سرم میگفت چی میخوای برای تولدم ( تولد ۴۰ سالگیش ) بخری ؟ من اینو میخوام و اونو میخوام و از این چرت و پرتا

دهنم وا مونده بود . بیخیال . همون بهتر که باهاش حرف نزنم و تنها تر بشه . لیاقت نداره .

با کتی رفتم استخر و کلی عکس انداختیم . خوب بود .

10006269_628921527182812_8786989565714441431_n

بعد از استخر رفتم خونه کریس . اپارتمان جدیدش با اینکه تو بهترین نقطه شهره ولی زشته داخلش. شبیه هتل میمونه نه خونه

گربه زشتش منو چنگ زد . رفتیم رستوارن و از اونجا هم رفتیم فروزن یوگرت گرفتیم .

خوب بود

 الان نوشت

چند قطره خونریزی دارم . امیدوارم بیشتر بشه . تند تند دستشویی چک میکنم . هنوز خیلی کمه. تنم هنوز بوی رختخواب اقای جراح رو میده . اونشب اصلا نتونستم بخوابم .

با پولی که بهم داد قسط ماشینم رو دادم و کمی خرید کردم
1.- خط چشم و لاک
2.دو شیشه قرص مولتی ویتامین
3.پیراهن قرمز کوتاه و تیشرت و بلیز
4.خمیر دندون و دئودرانت
5.خوش بو کننده لباس برای ماشین لباس شویی
6.دستمال مرطوب
7.شمع های عطری
8.خوراکی جات
9.دستمال توالت

صبح جنیفر رفت دانشگاه . بلند شدم کف حموم دستشویی رو برق انداختم . اشغالا رو بردم بیرون . لباسامو انداختم تو ماشین . اتاقمو مرتب کردم . با گربه همسایه بازی کردم

پسر روسی همسایه داره ماشینشو درست میکنه . پیراهنشو در اورده . منم از بنجره یواشکی دارم نگاش میکنم . I can’t help . sorry

هنوز به کار قبلیم فکر میکنم . مثل یه بچه ای که بعد از کلی التماس و ارزو براش عروسک مورد علاقه شو خریده باشن . ولی همین که میخواد باهاش بازی کنه ازش میگیرن و میدن به ادم دیگه .

سعی میکنم بهش فکر نمیکنم ولی نمیشه . قیافه اون زنهای اشغال میاد جلو چشمم . چقدر به من خندیدن و چقدر دلشون خنک شده

باید فراموش کنم . فکر کردن و غصه خوردن هیچ فایده ای نداره . برنامه کاریم جوریه که نمیشه باهاش کار دوم پیدا کرد . روزهای کاریم میچرخه . هیچ جوره نمیشه . گور باباش بابا.

**********************************************

چرا نمیاد ؟ پریومدم رو میگم . باید دیگه پیداش بشه .

سینه هام سنگین شده . درست مثل اون موقعی که حامله شده بودم

اخه چرا این کارو میکنی اقای جراح ؟ . منی که هفتم گرو هشتمه اگه حامله بشم چه خاکی تو سرم بریزم .

آآآآآآآآآآآ قراره مثبت باشم . بی خیال . حامله بشم میرم مثل دفه قبل سقط میکنم .

خدا سه چیزو از ادم نگیره    ; 1  حموم داغ ــ 2 خواب عمیق ــ 3  بستنی

قرصامو هرروز میخورم و حالم خیلی خیلی خیلی خیلی بهتره .

همچنان زندگی استیوپیدم ادامه داره و همچنان از کار جدیدم نهایت تنفر رو دارم و قبل از اینکه برم سر کار یه دل سیر گریه میکنم خنده

از نظر مالی هم حساب سیوینگ به ته کشید و پول اجاره این ماه رو ندارم و به زودی به خانه مامان اینا ( دیوونه خونه  ) نقل مکان میکنمهورا   . ولی اگه رفتم اونجا باید چند نوع قرص دیگه هم از دکترم بگیرم . چون خطر خودکشی و دیوانگی میاد به سراع ادم

بلخره زندگی بالا پایین داره و منم خسته شدم از شکایت کردن . اصلا گور بابای کار قبلیم و پول .

اینم بگم که کار قبلیم با اینکه خیلی دوستش داشتم ولی همش با یه مشت زن بیشعور اینسکیور که نگران دزدیده شدن کارشون بودن . کار کردن بین زن ها هم چیزی جز دردسر نیست . حداقل کار جدیدم فقط خودمم و یه پسر خوشتیپ پولدار که کنارم نشسته  .مژه

امروز قرار بود برم خونه دوست پسرم کریس که نرفتم و حالش گرفت . منم اهمیتی ندادم . گور باباش

میگفت کاش میومدی کمکم میکردی خونه مو مرتب میکردم . ( پررو . مگه من کلفتت هستم ؟ خونه خودته . خودت هم جمع و جور کن . )

عصری رفتم یه کم پیاده روی کنار خیابون ( کنار خیابون اصلی با یه تاپ بندی و شلوارک و موهای افشون  ). بعضی ماشینا فکر میکردن من فاحشه ام و برام بوق میزدنسبز